مهمترین فلسفه تأسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی، تحقق موضوع علوم اسلامی قرآن بنیان بوده است؛ چنانکه در قانون اساسی ما آمده است که این نظام می خواهد حکومت حق و عدلِ قرآن را برقرار کند.
به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام حمید محمدی رئیس مرکز مطالعات و سیاستگذاری تعلیم و تربیت و دبیر شورای علمی تربیتی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران و دبیر شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور، مقاله ای تحت عنوان «چشم انداز نظام های قرآن بنیان و الزامات کشف آن» به نگارش درآورده که در فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا چاپ و منتشر شده است که متن آن در پی می آید؛
ضرورت نظام سازی قرآنی
مهمترین فلسفه تأسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی، تحقق موضوع علوم اسلامی قرآن بنیان بوده است؛ چنانکه در قانون اساسی ما آمده است که این نظام می خواهد حکومت حق و عدلِ قرآن را برقرار کند. برای تشکیل چنین حکومتی، اول باید ماهیت قرآن را شناخت و اینکه قرآن چیست و چه میگوید و چطور میتواند حکومت مستقر بشود.
بعد از گذشت ۳۷ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز اکثر سؤالات پایهای و اساسی در حوزه نظامهای قرآنی (اعم از نظامهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی) بدون جواب مانده است. بحث نظام سازی که از رویکردهای بسیار حساس و مهم منشور توسعه فرهنگ قرآنی است، بحثی بسیار مهم و حیاتی است. در بالاترین سند راهبری فعالیتهای قرآنی کشور که همان منشور توسعه فرهنگ قرآنی باشد، سه رویکرد وجود دارد:
یکی رویکرد فرهنگسازی است که در حوزه فرهنگسازی قاعدتاً توسعه آموزش علوم قرآنی و توسعه تبلیغ و ترویج آن، پایههای اساسی توسعه فرهنگ قرآنی است؛
رویکرد دوم، هماهنگسازی فعالیتهای قرآنی کشوری است. این رویکرد به سازمانها و نهادهایی برمی گردد که در این مسیر هستند و باید در یک حرکت منظومه وار، نسبتهایشان را با همدیگر تعیین کنند و حرکتی منسجم را در عرصه فعالیتهای قرآنی کشور رقم بزنند؛ چه در حوزه آموزش عمومی و چه در حوزه تبلیغ و ترویج و چه در حوزه آموزش عالی و پژوهشهای قرآنی؛ رویکرد سوم منشور توسعه فرهنگ قرآنی، رویکرد نظام سازی است.
به نظر می رسد مهمترین و اصلیترین رویکرد، همین رویکرد سوم، یعنی نظام سازی قرآنی باشد که وظیفه حوزه و دانشگاه است. هیچ نهادی غیر از این دو مرجع اصلی علم در کشور نمیتواند در این موضوع ورود کند و اعتباری هم به غیر از این دو مرکز نیست. قاعدتاً نگاه اول به حوزه است؛ چراکه اولین مرجعی که در نظام برای اسلامشناسی و قرآنشناسی در نظر گرفته شده، حوزههای علمیه هستند. در این مسیر، دانشگاهها میتوانند به حوزه ها کمک های بسیار متنوعی کنند.
شاید مهمترین موضوع برای تحقق نظام سازی قرآنی تربیت نیرو باشد. تقریباً میتوانیم بگوییم که از حیث پشتیبانی و تولیت این امور در کشور هیچگونه مشکلی نداریم؛ مشکل اصلی، نداشتن نیروی انسانی است که نظام سازی را بفهمد.
آسیب شناسی تفسیر و ارائه روش صحیح
یک اشتباه فاحش که در حوزههای علمیه در بحث تفسیر رواج دارد، این است که کل عملیاتی که نوعاً به نام تفسیر در حال اجرا شدن است، کشف مدالیل است؛ یعنی پرداختن به معانی الفاظ و ساختار واژهها و جملهها و اقداماتی از این قبیل که از طریق آنها، در نهایت یک فهم ظاهری از آیه به دست میآید. کشف مدالیل به عنوان مدخل تفسیر، صددرصد لازم است؛ اما مولا علی (ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «فاستنطقوه».[۱] در حقیقت معنای اصلی تفسیر همین استنطاق است. تفسیر، پردهبرداری از حقایق ناب قرآن و بسیاری از استظهارات جدی است که بتواند منشأ تحولات نوین بشود.
استنطاقی که باید از قرآن انجام شود و خروجیهای آن در حوزه نظام سازی به کار گرفته شود، در این حوزه هاست:
۱.در حوزه نظامهای هستی شناسانه که باید پایهها و اصول آن از قرآن استخراج شود؛
۲.دوم در حوزه نظامهای ارتباطی است؛ اعم از نظام ارتباطات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی. نظام ارتباطی ما باید قرآنمحور و قرآنبنیان باشد؛
۳.سوم در مسائل مستحدثه است که موضوعات و مسائل مستحدثه بسیار زیادند و باید به صورت قرآن محور و قرآن بنیان، استنباط و به جامعه عرضه شوند.
کار ویژه های ضروری تمدن قرآن بنیان
تمدن نوین اسلامی که مقام معظم رهبری مطرح میفرمایند و اصرار دارند که به سرعت هم محقق بشود، در حقیقت همان تحقق تمدن قرآنبنیان است. به نظر میرسد که در مسیر تحقق الگوی تراز حوزه و دانشگاه تمدنساز اسلامی، به دو مورد کارویژه احتیاج داریم: ۱. تحول قرآنبنیان ۲. دوراندیشی قرآنبنیان که بقای پویایی حوزههای علمیه در عصر حاضر و حتی دانشگاهها ضرورت این دو کارویژه را میرساند.
من فکر میکنم دوراندیشی در حوزه با الزام استقرار حوزه آینده نگر و تمدنساز قرآنبنیان، مهمترین اتفاقی است که باید در حوزه راهبری بشود و به آن توجه کنیم.
به سه دلیل این دو کارویژه باید در حوزههای علمیه محقق شود:
اساس شکلگیری حوزههای علمیه، در امتداد مأموریتی است که خداوند متعال بر دوش پیامبر (ص) و امامان (علیهمالسلام) نهاده است و این مأموریت تعلیم کتاب است. در عصر غیبت ظاهری امام معصوم نیز این وظیفه به عالمان و فقیهان دین محول شده است. لذا این سنت الهی تا قیامت امتداد دارد.
۱.سیره معصومان علیهمالسلام دقیقاً مبتنی بر کتاب است؛ بلکه بنا بر اعتقاد ما سنت ائمه معصوم (ع) تجلی عینی کتاب است.
۲.تفکر و تعقل در ساحت گزارههای تجربی و دینی که خود اینها مأمور به قرآن هستند و با رویکرد توحیدی ارزش پیدا میکنند؛ بنابراین ضرورت دارد هرنوع دوراندیشی و تحولگرایی در حوزه و دانشگاه، مبتنی و مستند به قرآن کریم باشد.
لذا هرنوع فعالیت نظام مند برای ارتقای ضریب تأثیرپذیری و بهره مندی حوزه و دانشگاه از قرآن، به معنای تمهیدگری ارتقای تحول گرایانه و دوراندیشانه در حوزههای علمی و دانشگاهی کشور است. بر این مبنا حضور قرآن و معارف قرآنی در فعالیتهای آموزشی، پژوهشی، تبلیغی و فرهنگی حوزههای علمیه، تأمین کننده این مطالبه از قرآن است و من فکر میکنم حوزهای که علت موجده خودش را از قرآن گرفته، علت مبقیهاش را هم لزوماً در خود قرآن باید جستجو بکند و غیر از این راهی نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم.
الزامات بازیابی قرآن در معرفت و اخلاق و در نظام های حوزوی
برای بازیابی قرآن در معرفت و اخلاق و در نظامهای حوزوی، به لوازمی نیاز داریم که تیتروار عرض میکنم:
احیای هیمنه معرفت و مرجعیت قرآنی در هندسه معرفتی و دستگاه اندیشگی حوزههای علمیه. این نکته فوق العاده مهم است. در حقیقت احیای مرجعیت معرفتی قرآن، اصلیترین کاری است که باید انجام دهیم.
دومین اصل، نوشوندگی عصری و بازآرایی قرآنبنیان فقه کارآمد اهلبیت (علیهمالسلام) است. این مورد، از نکتههای کلیدی است که بیان تفصیلی اش نیاز به فرصتی موسع دارد.
سومین اصل، مدیریت تربیت قرآنی طلاب و دانشجویان و نشر و اشاعه مکارم اخلاق است.
پیامبر اسلام واجد خلق عظیم است و تتمیم مکارم اخلاق هم وجه بعثتش است: «و کان خلقه القرآن»؛ مکارم اخلاق همان اخلاق قرآنی نبوی است. مدیریت تربیت قرآنی طلاب و نشر و اشاعه مکارم اخلاق، از موضوعات بسیار مهم است و لذا به عنوان راهبردی اساسی برای تحول حوزه و در حقیقت آینده معنوی و روحی حوزه، به صورت جدی مطرح است.
لوازم کشف نظام های قرآنبنیان
تحقق علوم انسانی قرآنبنیان و دسترسی به نظام های قرآن محور، بایسته ها و لوازم مختلفی دارد که باید در جامعه حمایت شود تا یکجا احصا بشود. در آن صورت میتوان چشم انداز خوبی از این مسئله داشت. برخی از بایستههایی که در حوزه علمیه باید عملیاتی شوند، فهرست وار عبارت اند از:
بازیابی جایگاه قطب اخلاق و معنویت اسلامی؛
احیای مکاتب فلسفی گذشته و بازخوانی و بازبینی مکاتب فلسفی و عرفانی؛
ایفای نقش تأمین کنندگی در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی؛
نقش آفرینی حوزههای علمیه در برخورد با چالشهای دنیای مدرن. دانشگاه در این مسیر میتواند به حوزه بسیار کمک کند؛
ارتباط گیری نظام مند حوزهها با همدیگر و ایجاد سازوکارهای مناسب برای تعاملات علمی؛
راه اندازی مرکزی که در آن، تمام مطالعات به صورت متمرکز در یکجا رصد و بازبینی بشود و در حقیقت این مرکز، آنچه را اقتضای حمایت و اقتضای راهبری تا رسیدن به آن نقطههای پایانی کار است، به عهده بگیرد. متأسفانه ما مرکزی رصدگر نداریم که تمام این خروجیها و فعالیتها را رصد و در یک نقطه متمرکز کند. می توان در تهران یا قم، که به نظر من میتواند همین قم باشد، مرکزی را تأسیس کرد یا چنین مأموریتی را به یکی از مراکز موجود بدهند یا مرجعی برای این کار در نظر گرفته بشود که تمام حوزههای مطالعاتی در تمدن قرآنبنیان یا علوم انسانی قرآنبنیان را به نحو شایسته پیش ببرد؛
راهاندازی پژوهشگاههای مطالعات علوم انسانی قرآنبنیان؛
حمایتهای همه جانبه و گسترده از کسانی که صاحب نگاه تحولی و نگاه جدید آینده نگرانه در این موضوع هستند، با دو رویکردی که عرض شد؛
راهاندازی کرسیهای درس خارج تفسیر برای گذار از مرحله کشف مدالیل به مرحله تفسیر حقیقی قرآن؛ تا به استنطاق و استخراج دقیق سه حوزه نظام های هستی شناسانه، نظام های ارتباطی و مسائل مستحدثه از قرآن پرداخته شود، نه صرفاً کشف مدالیل؛ همچنان که مولا علی (ع) فرمود: «فاستنطقوه»؛ البته «لن ینطق لکم» قرآن برای شما حرف نمیزند؛ «و لکن اخبرکم عنه» من به شما میگویم قرآن چه میگوید. قرآن بالغ بر سی صفت برای خودش اشاره کرده یا در روایت وارد شده و عملیات قرآنبنیان امکان ندارد مگر اینکه ملتزم به این اوصاف بشویم و حقایق این اوصاف را از قرآن دربیاوریم. مثلاً قرآن فرموده من شفا هستم؛ باید استشفا کنیم.
عملیات استشفا لوازم بسیار متنوعی دارد. عملیات استشفا برای خودش یک جلد کتاب است: شفا یعنی چه؟ یعنی رفع سقم. سقمها چند قسماند؟ روحانی، عقلانی، جسمانی. با چه عملیاتی این سقمهای سهگانه به شفا تبدیل میشود؟ قرآن چه نقشی در راهبری این تبدیل دارد؟ اینها بسیار بحثهای جدی و مهمی است. یا قرآن اعلام میکند که نور است. باید ببینیم استناره چطور انجام میشود؟ این نور قرآن چطور میتواند در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی تجلی کند؟ این یک عملیات بسیار دقیق و فنی است. می فرماید من ضیائم. استضائه چطور انجام میشود؟ میفرماید من تبیان کل شیء هستم. این استبیانه چطور انجام میشود؟ چگونه میشود این اوصافی را که قرآن کریم برای خودش معرفی میکند، در راستای تحقق تمدن قرآنبنیان به کار گرفت؟
نکاتی که ذکر شد، دارای اهمیت و ظرایف کلیدی است که باید در همایش های مرتبط و توسط اندیشمندان طرح شود تا به چشم انداز و افقی روشن برسند. «شورای توسعه فرهنگ قرآنی» همان طور که در قبل هم قدمهایی برداشته است، ملتزم می شود که از تحقق رویکرد اساسی نظام سازی قرآنی به عنوان یکی از رویکردهای اصلی منشور توسعه مفاهیم قرآنی نیز حمایت کند تا این رسالت مهم محقق شود.
این موضوع شاید مهمترین موضوع گفتگو در ساحتهای علمی حوزوی و دانشگاهی کشور است که اگر ما به آن توجه نکنیم و به لوازمش ملتزم نباشیم و سازوکارهای لازم برای تحققش نداشته باشیم، یقیناً یکی از بزرگترین و پراهمیتترین رسالتهای خودمان را فراموش و ترک کردیم.
.............................
نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |